همچنانکه میدانیم قابلیت بالایی در عرصه دیپلماسی سیاسی هم بهعنوان بازوی کارگشایی در صحنههای بینالمللی دارد. در زمینههای آموزشی و تربیتی که مثالهای بارز زیادی وجود دارد.
درواقع هیچ مدیوم دیگری مانند سینما نمیتواند عناصری مانند امید و سرزندگی را در آحاد مردم بهصورت عمیق نهادینه کند و فضایی متفاوت را رقم بزند.
از بدیهیات بگذریم و به اصل موضوع بپردازیم که همانا رهاشدگی سینما در بسیاری مواقع و در خیلی از جاها و بزنگاههاست تا آنجا که سینما نهتنها از حیز انتفاع و موارد اشاره شده در بالا افتاده بلکه غالبا به ابزار منفی و ناکارآمدی تبدیل میشود یا حداقلش بود و نبودش فرقی نمیکند؛ چنانچه آثار تولیدشده زیادی را کسی نمیفهمد کی آمدند و کی رفتند.
این رهاشدگی، خانواده چندهزار نفری سینما را از نفس انداخته. رکود و بیکاری باعث افسردگی و نارضایتی خیلیها شده است. البته عدهای مشغولند، برخی نیز سوار موج تابوها و قطببندیها هستند و بعضی در دایره فیلمهای سطحی فراموششونده پیش میروند.
این سینما تابع قوانینی است که مدیریت کلان میبایستی در چارچوب موجودیت تقنینی، خلاقانه و اکتیو عمل کند. این سینما نه مبتنی و متکی به بازار آزاد و بهقول معروف داد و ستد عرضه و تقاضایی است و نه مایل و عامل به قوانین نظارتی و اجرایی است. اما آیا این دلیل میشود که خیلی از مشکلات و نقایص ناراضیکننده ادامه حیات دهد و بعضا تقویت هم بشود.
چنین بهنظر میرسد که همه چیز تعطیل و نیمهتعطیل است. هیچ بحث و نظر و بررسیهایی در مورد فیلمهای زیرزمینی وجود ندارد و همچنان خبرهای درگوشی از تولید چنین فیلمهایی در داخل منتشر میشود بهطوری که عدهای میگویند احتمالا صحنههای نمایش خارجی در ادامه سال پیشرو بیشتر از جشنواره فیلم فجر اثر دریافتی خواهند داشت.
همه چیز در هالهای از ابهام است و شفافسازی محلی از اعراب ندارد. حدود ۲۰ فیلم مجوز ساخت دارند که گویا بیشتر از پنج پروژه به منصه تولید نرسیدهاند. در بحث حمایتها بهشدت بلاتکلیفی وجود دارد که بخشی از این وضعیت متوجه کمبود و نبود بودجههاست ولی بخش غالب این اتفاق به ترس و محافظهکاری در تصمیمگیری مجموعه مدیریت برمیگردد؛ خصوصا شکست فیلمهای با بودجههای عمومی مزید بر علت شده است تا ارگانها دست به عصا راه بروند و جوابهای ضد و نقیضی را حواله متقاضیان دریافت برآوردها یا مشارکت خواهان کنند. (درواقع دست به سرشان کنند!) البته در بسیاری مواقع هم حق دارند چراکه واقعا جای فیلمنامههای ذوقآور بهشدت خالی است.
این درست که قانونی نانوشته و سنتی غلط مبنی بر کلید خوردن پروژهها در شش ماهه دوم سال وجود دارد، اما پیش از این در شش ماهه اول سال هم، حداقل تعداد قابل توجهی سناریو و تقاضای تولید در شوراهای مختلف میچرخید و تعیین تکلیف میشد نه اینکه مانند امسال جشنوارههای دارای تقویم یا خلقالساعه در مدار برگزاری هستند.
ضمن اینکه اخبار غیررسمی از عدم اقبال لازم به مشارکت_ مثلا در جشنواره فیلم کوتاه به گوش میرسد_ خصوصا که گویا فیلمسازان خبرساز کمتری از داخل و خارج مشارکت داشتهاند.
خلاصه اینکه مدیریت سینما نیز مانند خود این هنر/صنعت نیازمند توانایی و آگاهی و دغدغهمندی و خلاقیت همهجانبه است. در غیر این صورت باعث و بانی درجازدگی یا عقبگرد جدی سینما خواهد شد.
تردید نکنید و حالا که غالبا در جایگاهی که نباید میبودید قرار گرفتهاید، لطفا دلتان برای خودتان و آبرویتان بسوزد.